اعصابم خرده 

پام نمی کشه 

سرم شدییییید درد می کنه 

رفتم محل کارم 

رفتم سوپری ساندویچ سرد خریدم و کمپوت سیب 

پولشو نداشتم 

اومدم تو محل کارم و از یکی از همکارا قرض کردم 

بعدم رفتم تو اتاقشونو یکی از ساندویچها و کمپوت رو خوردم 

بعد رفتم پیش یه همکار دیگه مو قضیه رو نصفه گفتم 

گفت منم همینجورم با یه بچه 

بعد ازدواجم یک کم بهتر شد 

گفتم آره منم باید با هر خر و سگی ازدواج کنم

اینا چی فکر می کنن؟ که مثلا من بچشم، کی ش هستم؟ مدادش؟ بالشش؟ چیش؟ که فکر می کنه حق تملک داره؟ 

رفتم از داروخونه استامینوفن ۵۰۰ گرفتم 

دختره فضول محل که کمی دوستیم گفت چته خوبی؟ گفتم هوم گفت می دونم دروغ میگی گفتم سرم داره می ترکه 

سرفه ام گرفت مجبور شدم دو دستی سرم رو محکم بگیرم بس که سرم تیر کشید! 

به دوستم گفتم نمیخوام شب برم خونه 

گفتم میخوام برم مشهد 



اومدم 

تو راه یاد کتابها افتادم که پشت ماشینه 

اومدم کتابخونه 

حال رفتن به مشهد رو ندارم 

حال کم خوابی ندارم 

نمی دونم الان که ماه رمضونه چقدر میذارن بخوابی 

سرم کمی بهتره 

دلم میخواد بخوابم 

دلم نمیخواد برم تو اون خونه که باز وقت سحر بیان پتو رو از روم بکشن و بیدارم کنن که مبادا توی روز اسلام سست و پستشون به خطر بیفته 

دلم میخواد برم مشهد 

حیف که. حالش نیست 



دوست دارم به دوستم پیام بدم و بگم میخوام داداشتو دوباره ببینم 

میخوام باهاش ازدواج کنم 

حیف که. این‌کار، درست نیست 


تو کتابخونه حتی نمی دونم چی بگیرم 

آه ای دنیای بی معرفت بی معنی 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

در جستجوی ناکجا آباد مجله استایل شناسی آقایان لباس گرام | کانال تلگرام فروش انواع لباس و پوشاک خرید اینترنتی فرش کاشان دانلود طرح توجیهی فرکتال هنر نقاشخونه Corey 8 نقطه talesh architecture